Monday, December 20, 2010

اين خزان ...


بازهم با گامهاي خسته شبگردها
مي شود آشفته خواب كو چه بيدرد ها
با كدامين آفتاب آمد به سراغ سرخ ها
اين خزان سبزپوش سرزمين زردها
(( مرد و قولش )) كاش اين ضرب المثل
هرگز نبود
تا به نامردان نمي گفتم به قول مردها...
شكوه از همسايه اي دارم كه عمري سايه اش
بر سر من بود و در آيينه ام مي كرد ، ها !
از زمستانم مپرسيد آتشي روشن كنيد
گرم مي گيرد زمانه با شما دمسردها
كاش مي گنجيد در فهم حقير روزگار
باز هم عشق است درمان تمام دردها
                                (( رحيم رسولي ))

No comments:

Post a Comment