Tuesday, November 9, 2010

اميد محض

پژمرده ساقه های جوان و شکفتنی

اما هنوز گفته نشد حرف گفتنی
باید گذشت از گذر غصه ها ولی
با یک دهان بسته و یک قفل آهنی؟
تا کی به جرم این که گناهم پریدن است
پرواز را علامت ممنوع می زنی
تا کی؟ بگو بگو؟! که مرا دوره کرده است
یک مشت درد کهنه ی درمان نکردنی
بگذار تا به جرم نوشتن فدا شوم
با این امید محض که تنها تو با منی!

No comments:

Post a Comment