Tuesday, November 9, 2010

خيال

به خیالم آمدی
و درد به تارم، پود شد
رعد همین صدایی که رابط من و توست
می گذرد
دیگر صدایی
تو را به یادم نمی آورد
فقط این خیالهای زرد
شانه هایم را سنگین می گذرند
من میان شبهای همیشه بی تو
ستاره را قرمز می بینم
به خیالم آمدی
که رد تمام رعدها را گل کنی
به خیالم
همیشه رابطه ای زرد
تمام تاروپودهای درد را
برایم سایه می شوی
بماند
بماند که زندگی نمی گذارد
تمام خردریزهایم را حساب کنم

1 comment:

  1. پاييز از شانه هاي جنگل بالا مي خزد ....و در آسمان با ستارگان كوچك مصلوبش حكايت تلخي ست .....

    ReplyDelete