Thursday, September 9, 2010

تنها نشانه از او یک خط و ردپا شد


در آسمان یک شب یک نقطه چین رها شد
با شعر من بیامیخت با قصه هم صدا شد
بیگانه بود با من حتا نگاه مشرق
شعر نخوانده را خواند آن وقت آشنا شد
برگ سفید دفتر از دفترم بیفتاد
آن روز برگ دفتر تن پوش بادها شد
در انتهای هر خط حتمن که نقطه ای هست
اما برای خطم صدنقطه انتها شد
آن نقطه چین شب را هرگز کسی نفهمید
آن خاطرات رنگی بیهوده نخ نما شد
بر روی صفحه ی شب آهسته او قدم زد
تنها نشانه از او یک خط و ردپا شد
داود اسدی

No comments:

Post a Comment