Friday, October 15, 2010

آن شب که سخت کشتمت و می گریستم


در سایه سار سبز نگاهت که نیستم
چشم انتظار آمدنت هم بایستم؟
دیگر به ذهن جاده خطوری نمی کنم
باید که باز گردی، باید که بایستم
دیگر نه نه به جاده ی آینده پل نزن
وقتی که لحظه لحظه کنار تو نیستم
با خاطرات کهنه تو را نو نمی کنم
با یاد سال هاست کنارت نزیستم
این حرفها هذیان شبم شدند
آن شب که سخت کشتمت و می گریستم
مهرناز عطایی

1 comment:

  1. آن شب كه سخت مي كشتي مي گريستي

    ReplyDelete